به گزارش پایگاه خبری آوای شرجی نیوز، سلام من به تو ای امام که انیس و النفوس نیامده ما را در میابی تو که سایهسری به هر دری میزنیم میرسی، درگاهت در ندارد. او ماییم که به هر چیزی بنای در میگذاریم.
خودت ما را دریاب در این دربهدری…
تو والای تو آگاهی تو مأمور به زمانی، زمانه ما میگذرد از دوستی با بندگان لافزن زودباورت لاف بندگی از شرمندگی شکم میزند. گره روسری را از فرط خودباختگی شل میکند. عنکبوت خورده به جانشان رخنه کرده میدانند، میدانند، آخر راه هر راه شمایید.
از ترس دلدادگی خود بهمثل خود تنیدهاند.
اماما رئوفا تویی، یاور و مونس ایرانیا، ایران با وجود تو ایران شده، ویرانی را به امید صحن انقلابت اینگونه حدیث زده صحن آزادی بیان شده.
ما نگران نیستیم بیان و زبان از خودش، ذلت و غفلت بهر خودش، آنچه که میداند مانده و است وجود ولایت و دوستی امامان در، سراست سر کله ما پر است بس است. بس است تابهحال هر چه خوردیم از خودی خودرأی وطنفروش و پولپرست است.
به گفته مادرم فدای گنبد طلایت
مادرم جانش را فدای تو میکند
ببخشید اگر نگه کردم در نگاهت
در این روز چهارشنبه که تولد یار است
ما نشستیم و گله کردیم بهر ایرانت
تولدت مبارک ای پادشاه جانم
ایران با تو ایران است
گر نخواهند که بدانند
بماند که ندانند
بازم جانم فدایت
شفای صحن فراغت
دل نوشته ای برای امامم که ضامن همه ما است.
لینک کوتاه : https://www.avayesharjinews.ir/?p=6901
- نویسنده : سیده فاطمه حسینی
- ارسال توسط : آوای شرجی
- 303 بازدید
- بدون دیدگاه