یادداشت تحلیلی-صدیقه دهقانی تلگردوئی | قشم را به اهلش بسپاریم؛ فرصتی برای مدیریت بومی و توسعه پایدار
قشم، بزرگترین جزیره خلیج فارس و نقطهای راهبردی در جنوب ایران، سالهاست که بهعنوان یکی از مناطق آزاد مهم کشور شناخته میشود. جزیرهای با ظرفیتهای گسترده اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی که میتوانست به یکی از موتورهای توسعه ملی تبدیل شود، اما مسیر مدیریت آن در سالهای اخیر، عمدتاً به دست مدیرانی از بیرون منطقه سپرده شده است؛ چهرههایی که هرچند با نیت مثبت و برنامههایی مشخص وارد میدان شدهاند، اما در عمل، گاه به دلیل ناآشنایی با بافت محلی و نیازهای واقعی جامعه، نتوانستند عملکردی ماندگار از خود برجای بگذارند.
اکنون قشم در آستانه یک انتخاب مهم مدیریتی قرار دارد. برای نخستینبار، سه گزینه بومی با سابقه، تخصص و شناخت دقیق از منطقه، در فهرست نامزدهای نهایی مدیریت منطقه آزاد قشم قرار گرفتهاند. این اتفاق میتواند سرآغاز تغییری مثبت در مسیر حکمرانی این منطقه باشد.
اعتماد به ظرفیتهای بومی، تنها یک انتخاب مدیریتی نیست؛ یک رویکرد راهبردی در حکمرانی است.
مدیری بومی، بهواسطه آشنایی نزدیک با شرایط زیستی، اقتصادی و فرهنگی منطقه، درک عمیقتری از دغدغهها و فرصتهای محلی دارد. او نهتنها با مردم زندگی کرده، بلکه زبانشان را میفهمد، مسائلشان را لمس کرده و راهحلهای متناسبتری برای آنها در ذهن دارد. این مزیتهای کلیدی، در فرآیند برنامهریزی و تصمیمگیری، نقشی تعیینکننده دارد.
اما نکتهای که در این مقطع نباید نادیده گرفته شود، نقش کلیدی انسجام نیروهای بومی تحت مدیریت و راهبری دکتر محمد آشوری تازیانی استاندار هرمزگان است. در سایه این هماهنگی و هدایت منسجم، امروز شاهد همافزایی بیسابقهای میان نخبگان محلی، مدیران اجرایی، نمایندگان مجلس و فعالان اقتصادی استان هستیم؛ انسجامی که میتواند بهعنوان ستون فقرات هر برنامه توسعهمحور عمل کند. این همگرایی، نهفقط پشتوانهای قوی برای هر مدیر بومی در منطقه آزاد قشم خواهد بود، بلکه نشانهای روشن از آمادگی استان برای برداشتن گامهای بلندتر در مسیر موفقیت است.
اعتماد به نیروهای بومی، پیامی روشن به جامعه محلی مخابره میکند؛ پیامی از جنس احترام، مشارکت و همدلی. تصمیم به انتصاب مدیری بومی برای منطقه آزاد قشم، میتواند سرمایه اجتماعی فراموششده را بازسازی کند و مردم را به آیندهای روشنتر امیدوار سازد. همچنین میتواند الگویی الهامبخش برای سایر مناطق کشور باشد که آنها نیز سالهاست در انتظار دیدهشدن و نقشآفرینی در سرنوشت خود هستند.
در نهایت، باید گفت: قشم شایسته مدیری است که از دل همین خاک برخاسته باشد. مدیری که نهفقط در دفتر کار، که در دل جامعه حضور دارد. مدیری که توسعه را نه بهعنوان مأموریت اداری، بلکه مسئولیتی شخصی و اجتماعی میبیند.
قشم را به اهلش بسپاریم؛ این نه فقط یک تصمیم منطقی، بلکه گامی مهم در مسیر توسعه پایدار، اعتمادسازی و تمرکززدایی واقعی است.